خاصیت کشسانی آدمیزاد

وبلاگ

خاصیت کشسانی آدمیزاد

وسعت دادن به خود

یک نفر بعد از چند ساعت بیداری پیوسته یا تحمل گرسنگی می‌میرد؟ بعد از چند روز وقت‌گذاشتن برای پیداکردن راه‌حل یک مسئله دیگر کلافگی امانش را می‌برد؟ چه کسی می‌تواند واقعا تعیین کند ظرفیتش چقدر است؟

چه پارامترهایی در این تعیین ظرفیت می‌توانند موثر باشند؟ ظرف شما چقدر قابلیت منقبض و منبسط شدن دارد؟

من هم جواب این سوال‌ها را نمی‌دانم. ولی مثلا تجربه کرده‌ام که برای امتحان یک درس حاضر نبودم یک ساعت بیشتر بیدار بمانم –واقعا نمی‌توانستم- ولی همان روزها برای برنامه‌ریزی کارهای یک اردو تا نزدیکی صبح خوابم نمی‌برد و مشغول جست‌و‌جو بودم! همین تجربه‌ی ساده باعث می‌شود وقتی می‌خواهم بگویم من آدم بی‌خوابی کشیدن نیستم، کمی احساس صادق نبودن بکنم.

فکر می‌کنم این تجربه‌ی مشترک خیلی از ما باشد که وقتی تنبلی را کنار گذاشتیم و گشتیم و مسئولیتمان را در این دنیا پیدا کردیم و وارد عرصه‌ی عمل شدیم، به سختی‌هایی برخوردیم که نتوانستیم از آن‌ها عبور کنیم. و حالا که به آن سختی‌های کوچک و بزرگ فکر می‌کنیم، می‌بینیم غیرممکنی در کار نبوده. بلکه این تصمیم ما بوده است که فشار بیشتری به خودمان نیاوریم و محدودیت‌هایی برای خودمان بپذیریم، به ویژگی‌هایمان با توجه به شناختی که از خودمان پیدا کرده‌ایم احترام بگذاریم و بعد با خیال نسبتا راحت آن کار را رها کنیم و برویم سراغ کاری که برای ما مناسب‌تر است. از کار مناسب‌تر هم احتمالا منظورمان کاری است که با ویژگی‌های ما سازگارتر است و فشار و زحمت کمتری برای ما دارد. کاری که ما در آن استعداد بیشتری داریم و با زحمت کمتری می‌توانیم از پس آن بربیاییم. دیگر مهم نیست آن کار اول چقدر مهم‌تر، موثرتر و ضروری‌تر بوده. خب هرکس ظرفیتی دارد!

وقت‌هایی را به یاد آورید که در گفت‌و‌گو با خودتان یا یک نفر دیگر گفته‌اید من آدم این کار نیستم. من آدم درس‌های حفظی نیستم، من آدم کارگروهی نیستم، من آدم این همه دوندگی بی‌نتیجه نیستم، من این همه صبر و تحمل ندارم و …

حالا اگر همان موقع به شما بگویم اگر این کار را انجام ندهید جان خودتان یا یکی از عزیزانتان به خطر می‌افتد چه؟ فکر کنم آن موقع به هر ضرب و زوری که باشد یا آدم آن کار می‌شوید یا آن قدر تلاش می‌کنید که از خودتان چیزی نمی‌ماند.

مسئله این است که ما گاهی به آن‌چه هستیم قانع می‌شویم و دیگر تلاش نمی‌کنیم خودمان را ارتقا بدهیم و برویم کارهای بزرگ‌تری بکنیم چون لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[1]. وسع من همین است. من نمی‌توانم و استعدادش را هم ندارم و… خیلی چیزهای دیگری که من می‌گذارمشان در پوشه‌ای با اسم بهانه. همه‌ی این توجیهات فقط برای این است که نمی‌خواهیم به خودمان زحمت بزرگ‌شدن بدهیم. و نمی‌خواهیم به خودمان زحمت بزرگ‌شدن بدهیم چون انگیزه و امیدی نداریم.

ولی قضیه از این قرار است که آن دنیا همین پوشه‌ی بهانه‌ها می‌شود مایه‌ی شرمندگی و سرخ و سفید شدن. که خب همان طور که خودتان بهتر می‌دانید این اداها آن دنیا خریداری ندارد. و کل آن پوشه می‌شود کاغذ باطله. اصلا در همین دنیا هم احتمالا آن آخرها خودمان که نگاه می‌کنیم می‌گوییم اگر کمی دیگر مانده بودم و پافشاری می‌کردم کار تمام شده بود.

خب حالا این خریدار نداشتن و تحویل نگرفتن برای چه است؟ برای همه‌ی کارهای بزرگ و کوچکی که خلق شدیم و انجامش ندادیم یا بی‌کیفیت انجام دادیم یا در یک کلمه تمام توانمان را به کار نینداختیم، باید جواب بدهیم[2]. چرا؟ چرا باید به خاطر این موضوع مواخذه شویم؟؟

خدمتتان عرض کنم که چون نعمت‌های این دنیا اشانتیون نبوده! این‌ها را برای تولید ارزش افزوده به ما سپرده‌اند[3]. تو زنده‌ای، سالمی، جوانی، در مملکت اسلامی به دنیا آمده‌ای، امنیت در کشورت برقرار است و … خلاصه خدا کلی سنگ را از جلوی پایت برداشته است. با خودت که فکر نکرده‌ای این نعمت‌ها به تو داده شده چون خون تو از خون بچه‌های آفریقا و یمن و … هر کشور بی‌قرار دیگری رنگین‌تر است؟ من فکر می‌کنم موضوع این است که سرت را خلوت کرده‌اند چون کارهای بزرگ‌تری به تو سپرده شده.

برای تک‌تک این نعمت‌های بزرگ و کوچک که حقشان را به جا نیاورده‌ایم آن دنیا معطل می‌شویم. و معطل‌شدن برای محاسبه در آن دنیا خودش یکی از مراتب عذاب است.

خداوند حکیم نعمت‌ها را بی‌جهت نمی‌دهد پس ناچار داده‌های او بازدهی می‌خواهند. سرمایه‌هایی که به ما سپرده‌اند باید بارور شوند و بهره بیاورند و عمر ما را سرشار کنند. و مسئولیت از همین‌جا ریشه می‌گیرد. هرکس که داراست مسئول است که آن‌چه که داشته کجا خرج کرده و برای چه مصرف کرده و به سوی که بازگردانیده.[4]

خیلی خب. قبول. حالا همه‌ی توان یعنی چه؟

یعنی اگر در کاری که دست گرفته‌اید، یک جاهایی نهایت تلاش و توانتان را به‌کار نبستید و به بهانه‌ی لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا خودتان را آرام کردید که حالا خیلی هم به خودت فشار نیاور و مدل شخصیت تو برای این کار مناسب نیست و …، پس شما همان کسی هستید که سر پل صراط همدیگر را ملاقات می‌کنیم!

احتمالا یکی با یک تابلوی بزرگ «تنبل‌ها» همه‌ی ما را دور هم جمع می‌کند. بعد ما مدام فیلم زندگی‌مان را بالا پایین می‌کنیم که ثابت کنیم تنبل نیستیم و کلی هم کار کرده‌ایم. بعد ندا می‌آید که آن کارکردنتان به درد خودتان می‌خورد. آن طور کار‌کردن که این همه عمر و سلامتی و نعمت و … نمی‌خواست. و آن موقع در مستنداتت احتمالا یک کاغذ که نتیجه‌ی تست شخصیتت هست را درمی‌آوری و می‌گذاری روی میز که بفرما! شخصیت من همین بود، چرا زور می‌گویید؟ می‌خواستید یک شخصیت قوی‌تر، مومن‌تر، راضی‌تر و… به من بدهید. خود خدا گفته است وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[5] من هم که رفته‌ام تست روان‌شناسی دادم، نتیجه‌ی تست روان‌شناسی هم این بود که خیلی به درد این فضاها نمی‌خورم، پس الحمدلله تکلیف از روی دوش ما برداشته شد و ما به همان زندگی خودمان می‌رسیم. دقیقا نکته‌ی آیه برعکس این است! می‌گوید بابا این‌هایی که من از شما خواستم سخت نیست. اگر حس می‌کنی سخت است کمی به خودشناسی‌ات شک کن. سخت نیست. می‌شود.

البته که قرار نیست آدم هر سختی‌ای را تحمل کند. این‌جا ما در مورد سختی‌ای حرف می‌زنیم که در مسیر کاری است که انتخاب کرده‌ای در این دنیا برعهده بگیری. کاری که می‌خواهی برایش عمر بگذاری. اگر داری کاری را برای خدا می‌کنی که متقن انجامش بده، اگر هم برای خدا نیست که اصلا چرا داری انجامش می‌دهی؟ متقن یعنی همان طور که خواسته‌اند، یعنی حق جهاده.

و جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ[6]؛ در راه خدا آن‌چنان که شایسته خداست، مجاهدت کنید. این مجاهدت، هم مجاهدت درون خود، هم مجاهدت در محیط بیرون، هم مقاومت در مقابل زورگویان و ستمگران و هم مقاومت در مقابل موانع طبیعی است. یعنی همه‌ی ظرفیت خود را در راه مجاهدت مصرف کنید.[7]

راغب اصفهانى درباره كلمه «جهاد» مى‌نويسد: وقتى كار در وقت خود و با شكل خود و با مقدار خود و در حال خود انجام بشود، حق مى‌گويند.

حالا با این اوصاف چه ظرفیتی برای خودتان تصور می‌کنید؟

حکیم که بی‌جهت کاری نمی‌کند. پس تعریف بی‌خودی هم در قرآن نداریم. هُوَ اجْتَبَاكُمْ[8]. خودش گفته تو را انتخاب کرده، پس خودت را کم نبین. وقتی می‌گویی نمی‌شود و نمی‌توانم و… به این فکر کن که قرار بود تو خلیفه‌ی خدا باشی روی زمین[9]. خالق ساخته‌اش را می‌شناخته، قابلیت‌هایش را می‌دانسته که چنین بار گرانی به او سپرده. وقتی می‌بینی باید کاری را انجام بدهی، مسئله‌ای را حل کنی، خودت را به اندازه‌ی آن مسئله بزرگ کن تا از پسش بربیایی.

امروز درخت‌ها و دام‌ها را تربیت می‌کنند و به شکل دلخواه درمی‌آورند. در چنین موقعیتی آیا انسان را نمی‌توان ساخت و تربیت کرد؟[10]

خب حالا بعد از این همه تهدید، تکلیف این اشرف مخلوقات که تا بی‌نهایت راه در پیش دارد، چیست؟ فرض کنید راهمان را در این دنیا انتخاب کرده‌ایم و بالاخره به چند گزینه رسیده‌ایم و باید یکی از آن‌ها را به عنوان جهت‌گیری تخصصی انتخاب کنیم. خب حالا کدامشان؟ آن‌که بیشتر دوستش دارم؟ آن‌که موثرتر است؟ یا گزینه‌ای که در آن استعدادی دارم؟

اگر یکی ازگزینه‌ها هم مورد علاقه‌مان باشد و هم استعداد ذاتی از دوران بچگی در آن زمینه داشته باشیم و هم خیلی مهم و تاثیرگذار باشد و… که شما از مقربین هستید و واقعا بعید است با این اوصاف نخواهید با دل و جان این کار را پیش ببرید. می‌توانید بروید صفحه‌های بعد یا اصلا مکتوب مهم‌تری برای مطالعه انتخاب کنید.

اما اگر یکی از گزینه‌ها چشمک می‌زند که آن کار روی زمین مانده‌ای که تو باید انجامش بدهی من هستم و شما هم در آن زمینه دست و پایتان کاملا بسته نیست، بسم الله. فقط حواستان باشد که کار شما تمام نشده‌ است و این تازه اول مسیر است چون:

توصیه و تاکید اسلام بیشتر روی این است که در انتخاب مسیر و کار، تلاشت را بکن ولی اصل مسئله این است که در خود آن کاری که انتخاب کردی چطور عمل می‌کنی.[11]

اما اگر یکی از گزینه‌های روی زمین مانده، مورد علاقه‌تان هست ولی فقط تا حدی از پسش برمی‌آیید و همه‌ی توانایی‌های لازم برای حلش را ندارید، دقیقا شما مخاطب این یادداشت هستید.

مثلا آدم خجالتی‌ای هستید و این کاری که باید انجام بدهید حرف‌زدن در جمع دارد. حرف‌زدن در جمع هم که برایتان سخت است، باشد؛ قابل فهم است. ولی سخت‌بودن اصلا دلیل خوبی نیست برای این‌ که کاری را که باید انجام بدهید، رها کنید یا سرهم‌بندی کنید. چرا؟ چون واقعیت این است که هیچ‌کسی قول نداده در این دنیا به ما سخت نگذرد. حالا جای این خجالتی‌بودن صدتا برچسب دیگر را که به خودتان چسبانده‌اید تا بعضی سختی‌ها را تحمل نکنید، بگذارید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرکس چیزی را طلب کند که آفریده نشده است، خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیب او نمی‌گردد. پرسیده شد: آن چیست که خلق نشده است؟ فرمود: راحتی در دنیا.[12]

وقتی که هدف رشد است و تکامل، این فشارها و سختی‌ها و موانع، سستی و ضعف نمی‌آورند، بلکه انسان را می‌سازند. بعضی سختی‌ها برای این است که توانتان را چند برابر کنید نه این که بهانه‌ای شود برای از زیر کار دررفتن. سختی بعضی وقت‌ها محک بنده است.

حضرت امیر علیه السلام: بدانيد خداوند را در هيچ چيز نمى‌توان اطاعت كرد مگر با زحمت، و در هيچ چيز نمى‌توان خدا را معصيت كرد مگر با ميل و رغبت.[13]

به چیزی که هستید راضی نباشید. مرتب از خودتان بپرسید آیا این همان آدمی است که من می‌خواهم باشم؟ بین خودتان و خدای خودتان ببینید کفه‌ی نعمت‌هایی که به شما داده شده با آن چه که از وقت و توان و زحمت دارید وسط می‌گذارید، برابری می‌کند یا نه. و اگر نمی‌کند ببینید روی این را دارید که آن دنیا بخواهید بگویید خدایا عمری که تو داده‌ای را خرج کارهایی کردم که خودم می‌خواستم. چرا؟ چون زحمت کمتری داشتند. و اگر ندارید که نباید هم داشته باشید، توکل کنید، حق جهاد را به جا بیاورید و صبر داشته باشید. مطمئن باشید وقتی نیتمان خیر باشد و بخواهیم برای خدا کار کنیم و از خدای متعال کمک بخواهیم و آن چه در وسع داریم، انجام دهیم، یقیناً خدای متعال نتیجه‌ی شیرین را لطف خواهد کرد.

شاید داستانی که در ادامه می‌خوانید برایتان آشنا باشد. این ماجرا اولین مصداق وسعت دادن به خود برای من بود.

سراج الدین سکاکی به مدرسه آمد تا درس بخواند. در حالی که سی‌ساله بود. استاد به او گفت: سنّت زیاد است، مشکل می‌توانی چیزی یاد بگیری.

اتفاقا سکاکی آدم کم‌حافظه‌ای بود. استاد جهت امتحان، مساله‌ای از فتواهای شافعی را به او درس داد. به او گفت: بگو پوست سگ با دباغی پاک می‌شود. سکاکی آن روز این عبارت را هزار بار تکرار کرد.

فردا موقع تحویل درس، سکاکی گفت: سگ گفته پوست استاد با دباغی پاک می‌شود.

همه‌ی حاضرین خندیدند.

استاد درس دیگری به او داد. خلاصه ده سال را با این روش درس خواند ولی چیزی یاد نگرفت. به کلی از خودش ناامید شد و حوصله‌اش تنگ گردید و سر به بیابان گذاشت.

روزی در دامنه‌ی کوهی گردش می‌کرد. در قسمتی از این کوه قطرات آب را مشاهده کرد که بر روی سنگی ریخته و بر اثر ریزش قطرات آب بر روی این تخته سنگ، سنگ گود و سوراخ شده است.

با دیدن این منظره به فکر فرورفت. با خودش گفت مگر قلب من از سنگ سخت‌تر بود؟ با خود فکر کرد اگر به تحصیل ادامه دهد، عاقبت به جایی خواهد رسید. دوباره تصمیم گرفت خواندنش را ادامه دهد. او با جدیت و کوشش تمام مشغول درس‌خواندن شد. تا آن که خداوند درهای علوم و معارف را بر وی باز کرد. او توانست با کوشش مستمر از هم‌ردیف‌های خود جلوه زده، به درجات عالی‌تر از علوم گوناگون نائل شود.

[1] بخشی از آیه 286 سوره مبارک بقره

[2] رُوِیَ عَنْ رَسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَمْ تَزَلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَ عَمَّا اکْتَسَبَهُ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ».

روایت از پیغمبر اکرم منقول است که حضرت فرمودند: هرگاه روز قیامت بیاید، بنده قدم از قدم برندارد، مگر این که از او درباره چهار چیز پرسیده مى‏شود: 1- از عمرش که در چه راه نابود کرده است؛ 2- از جوانی‌اش که در چه راه فرسوده است؛ 3- از کسبش که از کجا به دست آورده و در چه راهى مصرف کرده است؛ 4- و از دوستى ما اهل بیت.

[3] آیه 8 سوره مبارک تکاثر: ثم لتسئلن یومئذ عن النَّعیم

[4] از «کتاب مسئولیت و سازندگی» نوشته‌ی علی صفائی حائری

[5] آیه 78 سوره مبارک حج : وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ … و حق جهاد در راه او را (با دشمنان دین و با نفس امّاره) به جای آرید (و در طلب رضای او به قدر طاقت بکوشید) او شما را برگزیده (و به دین خود سرافراز کرده) و در مقام تکلیف بر شما مشقت و رنج ننهاده…

[6] همان

[7] بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم ۲۸/۱۰/۱۳۷۷

[8] بخشی از آیه 78 سوره‌ی مبارک حج

[9] بخشی از آیه‌ی 30 سوره‌ی مبارک بقره: وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً… و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینی خواهم گماشت…»

[10] از «کتاب مسئولیت و سازندگی» نوشته‌ی علی صفائی حائری

[11] بخشی از سخنان حجت الاسلام و المسلمین تجریشی در رویداد جهت گیری تخصصی دختران، مرداد 1399

[12] جامع الاخبار، ص 517

[13] بخشی از خطبه 176 نهج البلاغه

نویسنده : 

فاطمه تقی‌پور

نوشتهٔ پیشین
انگیزه‌هایت را برق بینداز
نوشتهٔ بعدی
ویژه‌نامه‌ی نشریه‌ی تخصصی جهت تیر 1400

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست