انگیزه‌هایت را برق بینداز

وبلاگ

انگیزه‌هایت را برق بینداز

نگاهی به دوست‌نداشتنی‌های مسیر

فهیمه علی‌عسکری

همه‌ی ما تا به حال با کاری که حال و حوصله‌ی انجامش را نداریم، مواجه شده‌ایم. کارهایی که یک «بایدِ» درونی یا بیرونی برای انجامشان داریم، اما اگر آن باید برداشته شود، مسلما قیدشان را می‌زنیم؛ چون اساسا علاقه و میلی به آن کار نداریم. «باید این امتحان را بدهم، باید از خواب بیدار شوم، باید خانه را مرتب کنم، باید به‌موقع سر کارم حاضر شوم، باید این مطلب علمی را خوب بفهمم، …» از همین کارهای ساده و روزمره گرفته تا کارهای جدی‌تری که ممکن است پیش ‌روی مسیر تخصصی، شغلی یا علمی ما قرار بگیرند. انگار چه در بستر زندگی روزمره و چه در مسیر تخصصی‌مان مدام با یک سری از وظایف در کشمکش و جنگ هستیم. موقعیتی را فرض کنید که یک فرد تصمیم گرفته است عمر خودش را صرف موسیقی کند. مستعد است، بستر فرهنگی مساعدی برای رفتن به دنبال موسیقی دارد، گمان می‌کند موسیقی ارزشش را دارد و در مجموع از این که خود را یک موسیقی‌دان 50 ساله تصور کند، کیف می‌کند. اما به مجرد این که پا در مسیر موسیقی می‌گذارد، متوجه می‌شود یک موسیقی‌دان خوب، غیر از استعداد ذاتی و مهارت بالا در موسیقی، نیاز به روابط اجتماعی خوب نیز دارد تا شناخته شود. نیاز به یک برنامه منسجم و پایبندی به آن دارد تا بتواند سازش را کوک نگه دارد و از این که زحمت‌هایش پراکنده و بی‌خاصیت شوند، جلوگیری کند. نیاز به هوش اقتصادی دارد تا بتواند با کمترین هزینه، بیشترین درآمد را داشته باشد و بتواند کارش را گسترش دهد و شبیه بعضی هنرمندان آس و پاس نشود. اما او روابط اجتماعی ضعیفی دارد و آخرین باری را که به برنامه‌ای پایبند بوده، به خاطر نمی‌آورد. اهل حساب و کتاب هم نیست؛ اگر یک چیزی را دلش بخواهد بخرد، زیاد با خود مبارزه نمی‌کند و زود دست به جیب می‌شود. تکلیف چیست؟ آیا او راهش را اشتباه انتخاب کرده است؟ آیا او می‌تواند یک موسیقی‌دان خوب از آب درآید؟ آیا همچنان که می‌داند آن قدر به موسیقی علاقمند است که حتما یک جزء مهم از مسیرش با آن گره خواهد خورد، می‌تواند یک موسیقی‌دان موفق هم باشد؟ یا به خاطر ضعف‌ها یا ناسازگاری‌های روحی که با بعضی از اجزای این مسیر دارد، با چالش‌های متعدد و ناامیدکننده‌ای مواجه خواهد شد و نهایتا به نتیجه نخواهد رسید؟

آیا هر کدام از ما برای پیدا کردن مسیرمان، باید از ابتدا دلمان با تمام اجزای کار پیش‌رویمان صاف باشد؟ اصلا آیا مسیری هست که ما از ابتدا به همه‌ی بخش‌هایش علاقه داشته باشیم؟ یا از ابتدا انگیزه‌ی کافی برای بهترین بودن در همه اجزایش داشته باشیم؟ آیا اصلا قرار است دنبال راهی بگردیم که همه چیزش از اول به ما چشمک بزند؟

به جرئت می‌توان گفت هیچ کدام از ما از مواجه شدن با کاری که باید در مسیر تخصصی‌مان آن را انجام بدهیم، اما علاقه‌ای به آن نداریم و یا حتی از آن فراری هستیم، مصون نیستیم. حالا این عدم علاقه می‌تواند انواع و اشکال و شدت‌های گوناگونی داشته باشد؛ خیلی ریز و جزئی و یا خیلی اساسی و اصلی. اما چطور می‌توانیم هنگام روبرو شدن با این دوست‌نداشتنی‌ها، از احساس اکراه یا شکست عبور کنیم و نگذاریم چنین چالش‌هایی آینده‌ی تخصصی ما را به خطر بیندازد؟

بیایید برای یافتن پاسخ این سوال، عینک‌های آفتابی‌مان را برداریم تا با هم به ساحل دریایی از مباحثی که در روان‌شناسی در رابطه با بحث «انگیزش» مطرح شده است، برویم.

از همین ابتدا تکلیفمان را با ارتباط بین بحث علاقه و انگیزه روشن می‌کنیم: مبنای هر علاقه یا عدم علاقه‌ای که ما در هر برشی از زمان تجربه می‌کنیم، یک انگیزه در درون ماست. و هر انگیزه نیز منشأ و علتی دارد. ما در روان‌شناسی به چگونگی علت‌یابی یک انگیزه، «انگیزش» می‌گوییم. به عبارت ساده‌تر، انگیزش یعنی انگیزه بخشیدن یا چگونگی انگیزه‌دار شدن. با این وصف، مهم است بدانیم انگیزه‌های ما از کجا می‌آیند و سبب بروز علاقه یا بی‌میلی نسبت به انجام یک کار می‌شوند. چون در واقع اگر فرایند انگیزش برای ما به طور سالمی محقق شود، مشکلمان حل خواهد شد.

انگیزش به طور کلی به دو دسته‌ی بیرونی و درونی تقسیم می‌شود. انگیزش بیرونی یعنی علت انجام دادن یک کار، ناشی از عوامل محیطی باشد. مثلا ما وقتی با سرعت مجاز رانندگی می‌کنیم تا جریمه نشویم، یا اضافه کاری می‌کنیم تا پول بیشتری به دست آوریم، جریمه به صورت تنبیه و پول به صورت تشویق، به عنوان عوامل بیرونی به ما انگیزه بخشیده‌اند. اما انگیزش درونی وقتی محقق می‌شود که ما با میل و رغبت خودمان برای لذت‌بردن و کسب‌کردن احساس خوب کاری را انجام می‌دهیم. روان‌شناسان به طور سنتی فرض می‌کردند آن انگیزه‌ای که از درون ما بجوشد، یا به عبارتی انجام دادن کاری برای خود آن کار، خوب و پسندیده است. و هرآن انگیزشی که از بیرون به صورت اجبار، تشویق و تنبیه و … شکل بگیرد، بد است.

وقتی رفتاری از بیرون تنظیم شده باشد، انجام شدنش برای به دست آوردن پاداش یا برآورده ساختن یک خواسته‌ی بیرونی است. تا یک مشوق یا تنبیه بیرونی برای کنترل رفتار ما در کار نباشد، سراغش نمی‌رویم. مثل دانشجویی که تا شب امتحان زحمت جزوه گرفتن از همکلاسی‌هایش را هم به خودش نمی‌دهد، و تا می‌تواند از استاد درخواست تمدید ددلاین‌های مربوط به پروژه‌های درسی را دارد. اما اگر امتحان یا ضرب الاجلی در کار نباشد، شاید هرگز سراغ انجام کارهای درسی‌اش نرود. چه چیزی عامل این بی‌رغبتی است؟ در چنین شرایطی «نیاز به خودمختاری» فرد است که زیر سوال می‌رود؛ و همین است که احساس بدی تولید می‌کند و همچنین کیفیت کار را نیز به مراتب کاهش می‌دهد. خودمختاری یک نیاز اساسی روان‌شناختی است و آدم خودمختار کسی است که میل دارد به جای این که رویدادهای محیطی اعمال او را تعیین کنند، خودش حق انتخاب داشته باشد.

اگر دقت کنیم درمی‌یابیم که بیشتر کارهایی که ما در طول روز انجام می‌دهیم، از لحاظ درونی برانگیزنده نیستند. اغلب یا مسئولیت شخصی ما هستند، یا مقتضیات اجتماعی و یا درخواست دیگران. هیچ کدام از این‌ها در درون ما شوقی به وجود نمی‌آورند. همه‌شان از الگوی «این کار را بکن تا آن چیز را به دست آوری» تبعیت می‌کنند. «این کار» یک فعالیت عموما کسل‌کننده است و «آن چیز» یک وابسته‌ی بیرونی است که ما را بر آن می‌دارد آن کار را انجام دهیم تا از نتیجه‌اش بی‌بهره نمانیم. «مسواک بزن تا دندانت سالم بماند»، «ورزش کن تا چاق نشوی». در شرایطی که ما در چنین محیطی زندگی می‌کنیم، چطور ممکن است که کاری را با انگیزه‌هایی غیردرونی انجام دهیم اما نیاز به خودمختاری ما آسیبی نبیند و کماکان احساس خوبی داشته باشیم؟ آیا انگیزش از بیرون، نمی‌تواند به طوری درونی شود که ما با میل و رغبت خود آن کار را انجام دهیم؟ آیا می‌توان از انجام یک کار با انگیزش بیرونی همان قدر لذت برد که از انجام یک کار با انگیزه‌ی درونی خشنود می‌شویم‌؟

رایان[1] و دسی[2] در حدود سال 2000 در دانشگاه راچستر[3] ایالت نیویورک، طی پژوهشی نظریه‌ی خودتعیین‌گری[4] را تدوین کردند. در یکی از خرده نظریه‌های این نظریه‌ی کلان – خرده نظریه یکپارچگی ارگانیزمی[5] – آن‌ها برای انگیزش، نه یک دو قطبیِ درونی/بیرونی، بلکه یک پیوستار در نظر گرفتند. این طیف از بی‌انگیزشی شروع می‌شود، با چهار نوع انگیزش بیرونی ادامه پیدا می‌کند و در حد عالی خود به انگیزش درونی می‌رسد. آخرین نوع انگیزش بیرونی بسیار شبیه به انگیزش درونی است و در واقع نقطه‌ای است که ما می‌خواهیم به آن برسیم: انگیزش از بیرون، با لذت و برخورداری از حس خودمختاری. اما تفاوت این چهار نوع انگیزش در چه چیزی است؟ چه چیزی است که می‌تواند یک انگیزشِ نوعا بیرونی را با درون ما هماهنگ کند؟ پس از بررسی این چهار نوع انگیزش بیرونی و تحلیل آن‌ها در قالب یک مثال، برای پاسخ دادن به این پرسش تلاش می‌کنیم.

گفتیم خرده نظریه‌ی یکپارچگی ارگانیزمی، انگیزش بیرونی را چهار نوع متمایز در نظر می‌گیرد. نوع اول تنظیم بیرونی، نوع دوم تنظیم درون فکنی شده، نوع سوم تنظیم خودپذیر و نوع چهارم تنظیم یکپارچه .

۱. تنظیم بیرونی: این نوع از انگیزش بیرونی دقیقا همان نوع مخرب است. یک دانشجوی پزشکی را فرض کنید که در نظر دارد جراح بشود. اگر این دانشجو با اجبار خانواده و خلاف میل خودش سراغ پزشکی رفته باشد، انگیزش او در این مسیر از بیرون تنظیم شده است، به طوری که اگر اجبار برداشته شود، او دیگر به این راه نخواهد رفت. در این حالت شاهد پایین‌ترین سطح از خودمختاری هستیم.

۲. تنظیم درون‌فکنی ‌‌شده: در این حالت فرد برای اجتناب از احساس گناه و شرمندگی، اما همچنان با اکراه، کارش را انجام می‌دهد. در واقع این خودش است که بالای سر خودش ایستاده و خود را مجبور می‌کند. همان دانشجوی پزشکی اگر به خودش بگوید «این همه سال خرج روی دست خانواده‌ات گذاشتی، حالا عین بچه‌ی آدم درس بخوان تا یک چیزی بشوی و خانواده‌ات را سربلند کنی»، با تنظیم درون‌فکنی شده دارد برای کارش انگیزه می‌گیرد. مشخصا در این حالت هم خودمختاری او اوضاع خوبی ندارد.

۳. تنظیم خودپذیر: در این نوع همان طور که از اسمش پیداست، ما خودمان می‌پذیریم که یک کار را انجام بدهیم؛ به این خاطر که می‌دانیم کارمان اهمیت دارد و مفید است. ما آزادانه انتخاب می‌کنیم که به خاطر فواید و مزایای یک راه، آن را انتخاب کنیم. در این شیوه انگیزش از بیرون است، اما عمدتا درونی شده و فرد خودمختارانه مسیرش را انتخاب کرده است. دانشجوی پزشکی وقتی با خود می‌گوید «یک پزشک خوب هم به جامعه خدمت می‌کند و هم درآمد و پرستیژ اجتماعی خوبی دارد، پس من خوب درس می‌خوانم»، با یک تنظیم خودپذیر در مسیرش حرکت می‌کند.

۴. تنظیم یکپارچه: آخرین نوع تنظیم، نزدیک‌ترین حالت به انگیزش درونی بوده و این‌جا خودمختاری در بالاترین حد است. در تنظیم یکپارچه، کاری که پیش ‌روی فرد است با هویتش گره خورده. با ارزش‌های اساسی زندگی‌اش درآمیخته و هرچند کوچک باشد، برای او نشان‌دهنده‌ی شخصیت و باورهایش است. تنظیم یکپارچه مسیر رشد است، زیرا فرد فعالیت‌های بیشتری را در زندگی‌اش با ارزش‌های خود هماهنگ می‌کند و در ضمنِ آن شیوه‌های به‌روز‌شده‌ای از فکرکردن و رفتارکردن را برای خود برمی‌گزیند. دانشجوی پزشکی ما اگر مهم‌ترین ارزش زندگی را خدمت به سلامت جامعه بداند، با تمام وجود و با نهایت میل و اختیار در درس و کارش غرق می‌شود و احساس شایستگی دارد.

به نظر شما تفاوت اصلی این چهار نوع انگیزش در چه چیزی است؟

شاید بتوان گفت با این که ما برای بیشتر کارهایی که در شبانه‌روز انجام می‌دهیم انگیزش بیرونی داریم؛ با این حال این خود ما هستیم که به کارهای ریز و درشتمان معنا می‌دهیم. این که ما از یک کار ساده مثل یک ربع ورزش روزانه احساس شایستگی کنیم، به نگاهی که به آن می‌کنیم و معنایی که به آن در پازل زندگی‌مان می‌دهیم بستگی دارد. همان طور که برای رزمنده‌های ایرانی در جنگ تحمیلی و خانواده‌هایشان جدا شدن از هم و قرار گرفتن در معرض فکر و خیال از دست‌ دادن پدر یا سلامتی او، می‌توانست دیوانه‌کننده باشد، اما آن‌قدر ارزشمند بود که با شوق به سمتش بروند و از هر لحاظ خود را مهیای این موقعیت کنند.

بنابراین به جای این که انرژی‌مان را صرف انتخاب مسیری کنیم که بالاترین بهینگی را در نسبت با علایق اولیه و استعدادهایمان دارد، می‌توانیم تلاشمان را متمرکز کنیم تا به کارهایمان معنای ارزشمندی بدهیم و آن‌ها را اجزای تاثیرگذار در یک کلّ منسجم به نام هویت، به شمار بیاوریم. و به این ترتیب، اولا بایدهایمان را برای خودمان شیرین می‌کنیم و از انجامشان به جای احساس اکراه و ملالت، احساس موثر بودن و شایستگی می‌گیریم. ثانیا، خودمان را برای مواجهه با کارهایی که ممکن است پیش‌رویمان قرار بگیرد و دوستشان نداشته باشیم، بیمه می‌کنیم.

اینگونه است که در هر لحظه روی کاری که می‌کنیم، فقط برای این که انجام شود و تیک بخورد وقت نمی‌گذاریم؛ بلکه با آگاهی و اختیار انتخاب می‌کنیم که با تمام وجودمان آن کار را انجام دهیم و حتی از کارهای کوچک بهره‌های بزرگ ببریم

[1] Richard Ryan

[2] Edward Deci

[3] University of Rochester

[4] Self-Determination

[5] OIT

نویسنده : 

فهیمه علی‌عسکری

نوشتهٔ پیشین
گفت‌و‌گوی بی واسطه با گوی بلورین
نوشتهٔ بعدی
خاصیت کشسانی آدمیزاد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست