گرفتار دستگاه هاضمه‌ی محیط!

وبلاگ

گرفتار دستگاه هاضمه‌ی محیط!

تاثیر محیط در نگاه ما به مسائل

فردي روي زمين افتاده است. ديگر عابران همگي بي‌توجه از کنار جسم کم‌جان او مي‌گذرند. شما در چنين موقعيتي چه مي‌کنيد؟ آيا حاضريد کاري را انجام دهيد که اکثريت انجام نمي‌دهند؟ پژوهش‌هاي روان‌شناسي اجتماعي بسياري انجام شده‌اند تا ثابت کنند در چنين موقعيتي احتمال بروز رفتار مشابه گروهِ کنترل، از گروه آزمايش، آن‌چنان هم پايين نيست. به بياني ديگر، اگر صحنه‌سازي آزمايش به قدر کافي مناسب شکل گرفته باشد که شما باور کنيد اکثريت، کمک به فرد روي زمين افتاده را درست نمي‌دانند، احتمالش زياد است که شما هم درست ‌ندانيد!

 حضور ما در محيط‌هاي تخصصي نيز کمابيش مي‌تواند شبيه به چنين موقعيتي باشد، به خصوص وقتي مسئله‌ي تخصصيِ ساکنِ وجودمان، فاصله‌ي طويلي با مسائل عيني محيط تخصصي مورد نظر داشته باشد. فرض کنيد رفته‌ايد پاسخ پرسش‌هاي فلسفي بشر درباره‌ي چيستي و چگونگي پديده‌هاي طبيعي را کشف کنيد، اما يک سري داده‌ي خام جلوي رويتان مي‌گذارند تا پردازش‌هاي رايانه‌اي را انجام داده و يافته‌هاي رصدي را با فرمول‌هاي چند خطي مقايسه کنيد. اگر زور مسئله‌ي شما به مزاياي محيط تخصصي مورد نظر نچربد، بعد از چندسال احتمالا متخصصي هستيد که خيلي هم يادش نمي‌آيد روز اول که پايش به اين محيط باز شده، چه مسئله‌اي خواب شب و بيداري روزش را پر کرده بود. حالا شايد بگوييد خب اشکالش کجاست؟ اشکالش آن جايي رخ مي‌نمايد که مسئله‌ي ابتدايي شما از اصالت و حقيقت کافي برخوردار بوده باشد اما محيط‌هاي تخصصي موجود، هيچ يک، به آن نپردازند. اگر يک نفر هم به آن بي‌نواي روي‌زمين‌افتاده‌ي آغاز اين يادداشت توجه مي‌کرد، ممکن بود مشکلش حل شود؛ اما چون هيچ‌کس به او نمي‌پردازد، عابران متوجه نيز سخت‌تر مي توانند همان کاري را انجام دهند که صحيح مي‌بينند.

پس چه کنيم؟ دست روي دست بگذاريم تا دانش و تجربه‌اي که منحصر است در فضاي واقعي کاري، از آسمان نازل شود؟ يا به محض اين که اهداف بلند در سرمان پر گرفتند، بدون شناخت کافي از فضاهاي موجود، برويم دنبال راه‌اندازي کار و مجموعه‌ي دلخواه خودمان؟

در اين يادداشت مي‌خواهيم به شما بگوييم که هيچ کدام!

و در عوض چند توصيه‌ي محوري در جواب به پرسش اساسي «پس چه کنيم؟» را برايتان ليست مي‌کنيم.

توصيهي اول. عاشق شويد!

در کنار افرادي که براي زندگي خود مقصدي اختيار کرده‌اند، هستند کساني که اساسا نيازي به چنين مقصدي متصور نيستند. شما تلاش کنيد جزو دسته‌ي دوم نباشيد! حتي اگر تا امروز يک رسالت، ماموريت، مسئله، دغدغه، فانتزي و يا هر عنواني را که مناسب شخص شما باشد، پيدا نکرده‌ايد که بتوانيد ادعا کنيد محور معنابخش زندگي تخصصي شماست، از امروز در جست‌و‌جوي آن مقصد شورانگيز، به راه باديه رفتن را به بدانيد از نشستن باطل. توصيه‌ي اول اين است که اساسا مقصدي داشته باشيد که بتوانيد خيلي تخصصي عاشقش باشيد.

توصيهي دوم. مسير رسيدن به مقصد را ترسيم کنيد!

هر قدر در توصيه‌ي قبلي مفيد است که سر را به سوي آسمان پرواز داده و ترسيمِ نظريِ مقصدتان را به سقفي کوتاه محدود نکنيد، در اين توصيه لازم است که با قدم‌هايي محکم پا بر روي زمين گذاشته و در محدوده‌ي عينيت و واقعيتي که شما را دربرمي‌گيرد، مسير عمليِ رسيدن به مقصد را ترسيم کنيد. اين مسيرِ ترسيمي مي‌تواند يک محدوده‌ي ابتدايي و يک محدوده‌ي انتهايي داشته باشد؛ به عبارتي ديگر شما در هر حوزه‌ي تخصصي تا مدتي نسبتا مبتدي به حساب مي‌آييد و بعد از آن نسبتا حرفه‌اي.

توصيهي اول از دوم. به عنوان يک مبتدي، فرصت اجباري گذراندن را از دست ندهيد!

قرار گرفتن در محيطي که يک مسئله‌ي عيني مشخص را هدف گرفته و کارها و وظايفي کاملا واقعي و روي زمين پيش‌رويتان قرار مي‌دهد، منجر به حصول دانش و تجربه‌اي مي‌شود که شايد از هيچ مسير ديگري حاصل نايد. محيط‌هاي کاري مختلف، محتوا و فرم‌هاي متفاوتي دارند؛ محتواي يک مجموعه ممکن است در حوزه‌ي علوم انساني بگنجد و مجموعه‌اي ديگر در حوزه‌ي فناوري‌هاي نوين؛ فرم يک مجموعه ممکن است شامل اخلاق غربي باشد و مجموعه‌اي ديگر شامل عرفان شرقي و قص علي هذا. با وجود اين تفاوت‌ها، محيط‌هاي کاري عيني، معمولا يک ويژگي مشترک دارند که فقط شدت آن مي‌تواند کم يا زياد باشد؛ آن هم توانمندي ويژه در نااميدسازي ذهن‌هاي جوان و بلندپرواز و پرشور است. مشخصا وقتي با هدف تحول حوزه‌ي فناوري از جهت اصالت لذت انساني به جهت اصالت تعالي انساني، وارد يک شرکت در يک حوزه‌ي تخصصي فناوري مي‌شويد اما نهايت خروجي‌تان از اصلاح نقايص يا ارتقاء کارکرد يک ماشين فناورانه (به معناي عام ماشين) فراتر نمي‌رود، حتما که چشمه‌ي ذوقتان کور مي‌شود! به همين دليل است که از عنوان «اجباري» استفاده کرديم؛ يک دوره‌ي گذار موقت که چالش‌هاي خودش را دارد اما به همان اندازه و حتي بيشتر، فوايد و منافعي به دنبال دارد که کمتر جايگزين بديلي هم مي‌تواند کمبودش را جبران کند. پس توصيه مي‌کنيم نه تنها مسير تخصصي‌تان را از فضاهاي واقعي کاري موجود بگذرانيد، بلکه با چشماني رصدگر، محيط‌هاي مختلف را شناسايي و ارزيابي کنيد که اين شناخت و ارزش‌گذاري‌ها در انتهاي مسير قرار است به کارتان آيد.

توصيهي دوم از دوم. به عنوان يک حرفهاي، شانس بلندپروازي را از خودتان نگيريد!

وقتي دوره‌ي حدودي مبتدي خود را در فضاهاي موجود گذرانديد، دو حالت پيش مي‌آيد. در يک حالت از ميان مجموعه‌هاي موجود، با همه‌ي مولفه‌هاي فرمي و محتوايي‌شان، گزينه‌هايي وجود دارند که پاسخگوي مناسبي براي مسئله‌ي تخصصي منحصر به فرد شما باشند، که در اين صورت جهت هم‌افزايي و عدم موازي‌کاري، بهتر است توان و ظرفيت تخصصي حرفه‌اي خود را در خدمت همچون مجموعه‌اي قرار دهيد. اما در حالتي ديگر که به نظر برسد مسئله‌ي تخصصي‌تان، در مجموعه‌هاي موجود حقيقتا مغفول مانده و همچنين شما در درون و بيرون خود لوازم کافي براي راه‌اندازي اساسي يک مجموعه و کار را مي‌يابيد، توصيه مي‌کنيم که دنباله‌ي پرواز بلند افکارتان را محکم بگيريد و رهايش نکنيد! اين‌جاست که شناخت از افراد، مجموعه‌ها و مسائل موجودي که نزديک يا مرتبط با مسئله‌ي تخصصي شما هستند، به کارتان آمده و تنظيم‌گر روابطِ درون شبکه‌ي تخصصي‌تان مي‌شود.

توصيهي سوم. از اهميت هويت جمعي غافل نشويد!

ما انسان‌ها به قدري موجوداتي اجتماعي يا شايد بهتر است بگوييم اجتماع‌گرا هستيم، که با شدت و سرعت متفاوت، اما به هرحال همه به ميزان قابل توجهي، از جمع‌هايمان رنگ مي‌گيريم. مطالعات مربوط به فرهنگ سازماني و اجتماعي نشان مي‌دهند که در سازمان و اجتماع، جمع‌گرايي و فردگرايي، هريک مزايا و معايبي ايجاد مي‌کنند که باعث مي‌شود هيچ يک برتري مطلق بر ديگري پيدا نکند. تعاليم اسلامي نيز همچنان که فرديت اعضاي جامعه را به رسميت مي‌شناسد، براي جوامع نيز هويتي اجتماعي قائل مي‌شود. پس مي‌توانيم به خطاهاي احتمالي انديشه‌اي ناشي از ويژگي اجتماع‌گرايي انسان، توجه کنيم بي آن‌که لازم باشد از اساس عليه هويت جمعي خود به‌پاخيزيم.

يکي از اين خطاهاي پرتکرار، معروف شده است به نام «خطاي تاييد اجتماعي». حوزه‌ي روان‌شناسي اجتماعي حداقل نيم قرن است که آزمايش‌هاي شناختي متعددي را به خود ديده که همه به نحوي تعيين‌کننده‌ي ميزان اثر اين خطا روي انديشه‌ي انساني مي‌باشند. موجزترين توصيف اين خطا در همان ضرب‌المثل معروف نهفته است که مي‌گويد «خواهي نشوي رسوا، هم‌رنگ جماعت شو!»؛ در واقع تحقيقات علمي نشان داده‌اند که گويا واقعا در بسياري از موارد ما انسان‌ها، حاصل عملکرد حواس بينايي و شنوايي و بويايي و حالات رواني و خلاصه قواي دروني خود را به نفع آن‌چه جامعه‌ي محيط، ولو به اشتباه ادعا مي‌کند، تفسير مي‌کنيم؛ تو گويي مصونيت انديشه‌مان از خطا را به بهاي کسب تاييد اجتماع محيطمان، مي‌فروشيم.

خطاي ديگري که به خصوص در محيط‌هاي تخصصي بسيار گريبانمان را گرفته و مي‌گيرد و خواهد گرفت، من را ابتدائا ياد عادل فردوسيپور مي‌اندازد که در کسوت گويندگي اثر پرفروش رولف دوبلي، «هنر شفاف انديشيدن»، با لحن مخصوص خودش مي گويد: «فصل نود و دو؛ کسي که چکش به دست داره، فقط ميخ رو ميبينه؛ تغيير شکل حرفه‌اي!» ادعا بر اين است که متخصصين هر حوزه‌ي تخصصي، اصطلاحا جعبه‌ي ابزار مخصوص به خودشان را در مواجهه با مسائل دارند که نوعي سوگيري در قضاوت و تصميم‌گيري را توضيح مي‌دهد. همچنين دنيل کانمن در مقدمه‌ي جديدترين کتاب خود به نام «نويز»، تفکيک روشن و جالبي بين نويز و سوگيري در قضاوت‌ها و تصميم‌گيري‌هاي انساني و سازماني را ارائه کرده است و ادعا مي‌کند که نويز (اختلافات تشخيصي هريک از متخصصين درون يک حوزه‌ي مشترک) حداقل به اندازه‌ي سوگيري (اختلافات تشخيصي بين متخصصين حوزه‌هاي مختلف) مي‌تواند هشدارِ خطاهاي تشخيصي خطرناکي را بدهد. ما نيز در تبيين خطايي که در طول فرايند جهت‌گيري تخصصي بسيار پرتکرار مي‌بينيم، پا را فراتر از تغيير شکل حرفه‌اي به نفع حوزه‌هاي تخصصي گذاشته و توجه‌ها را به سوي تغيير شکل حرفه‌اي به نفع افراد و محيط‌هاي به خصوص تخصصي جلب مي‌کنيم. خلاصه‌ي ماجرا اين است که شما در هر قطاعي از مسير جهت‌گيري تخصصي‌تان که قرار گرفته باشيد، اعم از مشاوره، آموزش، کارآموزي، اشتغال حرفه‌اي و… با افراد و محيط‌هايي مواجه هستيد که با همه‌ي بصيرت‌هايشان، دنيا را از دريچه‌ي نگاه خود مي‌بينند و جهت‌دهي‌هايشان بسيار مسبوق بر آموخته‌هاي دانشي و تجربي خودشان مي‌باشد.

لازم به تاکيد دوباره است که ما توصيه مي‌کنيم نسبت به اين خطاها کنجکاو باشيد؛ درباره‌شان مطالعه کنيد و از خودتان ارزيابي داشته باشيد، اما هرگز و هرگز به دليل آگاهي از خطاهاي احتمالي، فرصت‌هاي کسب دانش و تجربه در معيت افراد و محيط‌هاي تخصصي را از خودتان نگيريد.

توصيهي اول از سوم. اساسا چهارچوب خودتان را داشته باشيد!

قبل از ورود به يک محيط، هرچه چهارچوب‌هاي کمتري براي وجوه عمومي و تخصصي خود داشته باشيد، بيشر شبيه به يک سيال درون ظرف، فرم و محتواي محيط را به خودتان مي‌گيريد. مقداري از تغيير شکل حرفه‌اي به ما کمک مي‌کند که ويژگي‌ها و توانمندي‌هاي لازم جهت حضور در يک مجموعه‌ي تخصصي را کسب کنيم، اما مقدار بيش از حدش باعث مي‌شود که اساسا جز شکل محيط، شکلي از خود نداشته باشيم. فردي را تصور کنيد که طبق عادت قبلي هر روز 6 صبح بيدار مي‌شده اما اين مسئله هيچ‌وقت قاعده‌ي زندگي او نشده است؛ حالا وارد مجموعه‌اي مي‌شود که هيچ‌کس زودتر از ساعت 10 در محل کار حاضر نمي‌شود؛ چه اتفاقي مي‌افتد؟ او هم کم‌کم نيازي به سحرخيزي نمي‌بيند و به مرور ويژگي مثبت سحرخيزي را از دست مي‌دهد چرا که براي ساعت بيدار شدنش، چهارچوبي وضع نکرده بوده است. اين مثال کوچک را مي‌توان تا ساحت اعتقادات، گرايش‌ها، خلقيات، نظريات و تمام رفتارهاي پرتکرار افراد تعميم داد.

توصيهي دوم از سوم. دسته جمعي وارد شويد!

وقتي چهارچوب‌هايي براي خودتان قائل باشيد، يعني مسائلي در اين عالم وجود دارند که شما ترجيح مي‌دهيد تحت هر شرايطي با اصول خودتان با آن‌ها مواجه شويد. اگر بنا باشد سحرخيزي در چهارچوب‌هاي شما نقشي اساسي داشته باشد، يعني شما به هر ابزاري تمسک مي‌جوييد تا اين قاعده را در زندگي‌تان پياده کنيد. يکي از بهترين ابزارهاي پياده‌سازي قواعد زندگي، حضور همراه است. وقتي شما همکاراني داشته باشيد که آن‌ها هم پايبند به قاعده‌ي سحرخيزي هستند، نه تنها در مجموع از کِشندگي محيط در خلاف جهت قاعده‌تان، کم شده است، بلکه همراهي داريد که مي‌تواند در انگيزه‌بخشي، برنامه‌ريزي و اجراي اين قاعده، کمک کار شما باشد. حال همين مثال را تعميم دهيد به مجموعه‌اي از مولفه‌هاي عمومي و تخصصي که چهارچوب‌هاي شما را تشکيل داده‌اند. حضور افرادي که شبيه يا نزديک به شما با زندگي و تخصص، مواجه مي‌شوند، کمکتان مي‌کند که هرقدر هم محيط گذار تخصصي خواست شکلي ناموزون را به شما تحميل کند، باز هم شما و جمعتان شکل چهارچوب‌دار خود را محفوظ داشته باشيد.

توصيهي سوم از سوم. در حفظ اتصالات بيروني خود کوشا باشيد!

هرقدر هم که جمع شما تلاش کند زواياي نامطلوب شکل محيط تخصصي‌تان را به خودش نگيرد، بازهم پاي تغيير شکل حرفه‌اي در ميان است و در مواردي به صورت ناخودآگاه تاثيرات خود را مي‌گذارد. پس اهتمام بر حفظ ارتباط با جمع‌هايي بيرون از محيط تخصصي، به فرد و جمع شما اين امکان را مي‌دهد که بتوانيد گه‌گاهي عينک منحصر به تخصص خود را از چشم برداشته و با عينک‌هاي ديگران به دنيا بنگريد.

توصيهي چهارم از سوم. به مسئوليتهاي اجتماعيتان قائل بمانيد!

تا اين‌جا محيط را يک جسم صلب فرض کرديم که هيچ تغييري نمي‌پذيرد و منتظر است تا هر سيالي را به شکل خود درآورد. در صورتي که محيط واقعي اجتماعي آن‌قدر هم خطي و ساده تاثير نمي‌گذارد، بلکه با پيچيدگي‌هاي بسياري تاثير مي‌گذارد و همچنين تاثير مي‌پذيرد. همان‌طور که تاخير افراد مي‌تواند ديگران را هم ترغيب به تاخير کند، به موقع حاضر بودن فرد يا جمعي در محل کار نيز مي‌تواند شروعي باشد جهت اصلاح فرهنگ سازمان. پس بدون آن‌که توهم نجات و هدايت ابناء بشر را در سر داشته باشيد، تلاش کنيد در محدوده و حيطه‌ي مسئوليتتان نسبت به محيط حساس بوده و در راستاي اصلاح و ارتقاء نقاط ضعف و قوت آن کوشا باشيد.

توصيهي چهارم. ارزيابي و سنجشهاي مياني در حين پيمايش مسير را جدي بگيريد!

يک انگاره‌ي اشتباه درباره‌ي برنامه‌ريزي و ترسيم نقشه‌ي راه، محدود‌کردنش به ابتداي حرکت است. حال آن‌که فرايندي شبيه به جهت‌گيري تخصصي اگر هم ابتدايي داشته باشد، احتمالا بايد به کمتر از نصف سن امروزتان برگردد. ما به شما توصيه مي‌کنيم تلاش کنيد برنامه‌ريزي‌ها و نقشه‌کشي‌هايتان را به صورت مستمر و ممتد در تمام مسير فرايند جهت‌گيري تخصصي حفظ کنيد. در اين صورت است که مي‌توانيد در مقاطع زماني مختلف ارزيابي داشته باشيد که چقدر در مسير نزديک شدن به مقصد قرار داريد يا چقدر از آن دورتر شده‌ايد. همچنين به خودتان اين فرصت را مي‌دهيد که دانش و تجربه‌ي حاصل شده را در ترسيم ادامه‌ي مسير نيز به کار ببنديد.

توصيهي اول از چهارم. يادداشت روزانهي تخصصي بنويسيد!

اتفاقات، ويژگي‌ها، روش‌ها، انگاره‌ها، تجربه‌ها، ريشه‌ها و خلاصه هر چيزي در تعامل با محيط به چشمتان مي‌خورد اعم از مثبت و منفي، خوشايند و ناخوشايند، کارامد و ناکارامد را يادداشت کنيد و اجازه دهيد ذهنتان کمي بيرون از گود، مسائل را تحليل و ارزش‌گذاري کند؛ تا وقتي داده‌اي به انباره‌ي حافظه سپرده مي‌شود، بيشترين کارکرد را براي آينده‌اي که قرار است بازخواني شود، برايتان به ارمغان آورد.

توصيهي دوم از چهارم. نتايج حاصلشده را با تحليلهاي ذهنيِ پيشينيتان مقايسه کنيد!

ممکن است شما از حضور در يک محيط تخصصي انتظار داشته باشيد که با آدم‌هاي بيشتري در آن حوزه آشنا شويد و سر از انواع فعاليت‌هاي موجود درآوريد؛ اما بعد از يک سال، همه‌ي آنچه به آن مشغول بوده‌ايد، در يک لپ تاپ و ارتباط با يک مسئول فني و يک مسئول منابع انساني از مجموعه خلاصه شود. مقايسه‌ي آن‌چه پيش آمده با آن‌چه پيش‌بيني مي‌شده، اولا مقدمه‌اي است براي فهم خطاهاي تحليلي و پيش‌بيني‌هايتان که منجر به رشد و ارتقاء تحليل‌هاي آينده نيز مي‌شود؛ دوما شما را متوجه بخش‌هايي از مسير ترسيمي‌تان مي‌کند که هنوز محقق نشده‌اند و همين آگاهي مقدمه‌اي مي‌شود بر جبران آن‌چه بايد به دست مي‌آمده و نيامده.

توصيهي پاياني. پارامتر توکل را در تمام طول مسير جدي بگيريد و موفق باشيد!

نویسنده : 

سارا حاجلی

نوشتهٔ پیشین
لطفا بهتر از قاضی‌های یونان باستان قضاوت کنید
نوشتهٔ بعدی
تراژدیِ تلاش برای منطقی ماندن در سه پرده

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست